بنر
بنر 2
زمان جاري : دوشنبه 11 تیر 1403 - 10:44 بعد از ظهر
نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم
...در حال بارگيري لطفا صبر کنيد
صفحه اصلي / از هر دری سخنی / اوبونتو
ارسال پاسخ جديد
12»
اوبونتو
تعداد بازدید: 828
zeynab1370 آفلاين

ارسال‌ها : 962

عضويت:25 /3 /1391

محل زندگي: خراسان شمالی - شهرستان گرمه

تشکرها : 20

تشکر شده : 162

اوبونتو

یک پژوهشگرانسان شناس، در آفریقا، به تعدادی از بچه های بومی یک بازی را پیشنهاد کرد
او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود
هنگامی که فرمان دویدن داده شد ، آن بچه ها دستان هم را گرفتند و بایکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال به دور آن سبد میوه نشستند. وقتی پژوهشگر علت این رفتار آن ها را پرسید و گفت :
درحالی که یک نفراز شما می توانست به تنهایی همه میوه ها را برنده شود چرا از هم جلو نزدید؟
آنها گفتند: "اوبونتو" به این معنا که: " چگونه یکی از ما می تونه خوشحال باشه، در حالی که دیگران ناراحت اند ؟ "

اوبونتو در فرهنگ "ژوسا" یعنی : من هستم، چون ما هستیم

از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛
وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...!
شنبه 20 آبان 1391 - 13:07
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده تشکر شده: 2 کاربر از zeynab1370 به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: shamim - jojo -
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 1 : اوبونتو
خييييييييييييييييييييييييلي جالب بود
هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
شنبه 20 آبان 1391 - 13:48
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shangry آفلاين

ارسال‌ها : 187

عضويت:15 /6 /1391

محل زندگي: دنيا

سن: 19

تشکرها : 12

تشکر شده : 5

پاسخ 2 : اوبونتو
اگه اين آزمايش تو ايران بود .حتما مسدوم داشتن
خدا نكنه تا آدم نشديم ، دنيا بهمون رو بياره
یکشنبه 21 آبان 1391 - 00:21
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
maryam آفلاين

ارسال‌ها : 565

عضويت:23 /4 /1391

محل زندگي: Tehran

سن: 16

تشکرها : 16

تشکر شده : 85

پاسخ 3 : اوبونتو
قدیمی بود
نه عاشق بودم و نه آلوده به افکار پلید ...

من به دنبال نگاهی بودم

که مـــــرا , از پس دیوانگی ام می فهمید ...

و خـــــدا می داند ...

سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود . . . !
یکشنبه 21 آبان 1391 - 17:47
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
payam آفلاين

ارسال‌ها : 76

عضويت:18 /4 /1391

محل زندگي: تهران

سن: 39

تشکر شده : 22

پاسخ 4 : اوبونتو
اوبونتو رو مي شه همين جا هم ديد . يکي داره از باشگاه ميره همه بهش مي گن : به سلامت .
دوشنبه 22 آبان 1391 - 07:54
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
zeynab1370 آفلاين

ارسال‌ها : 962

عضويت:25 /3 /1391

محل زندگي: خراسان شمالی - شهرستان گرمه

تشکرها : 20

تشکر شده : 162

پاسخ 5 : اوبونتو
از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛
وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...!
دوشنبه 22 آبان 1391 - 12:51
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 6 : اوبونتو
هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
دوشنبه 22 آبان 1391 - 14:15
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
maryam آفلاين

ارسال‌ها : 565

عضويت:23 /4 /1391

محل زندگي: Tehran

سن: 16

تشکرها : 16

تشکر شده : 85

پاسخ 7 : اوبونتو
نقل قول از payam
اوبونتو رو مي شه همين جا هم ديد . يکي داره از باشگاه ميره همه بهش مي گن : به سلامت .

موافقم باهات پیام
نه عاشق بودم و نه آلوده به افکار پلید ...

من به دنبال نگاهی بودم

که مـــــرا , از پس دیوانگی ام می فهمید ...

و خـــــدا می داند ...

سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود . . . !
دوشنبه 22 آبان 1391 - 16:36
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
zeynab1370 آفلاين

ارسال‌ها : 962

عضويت:25 /3 /1391

محل زندگي: خراسان شمالی - شهرستان گرمه

تشکرها : 20

تشکر شده : 162

پاسخ 8 : اوبونتو
وا مریم جونننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛
وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...!
دوشنبه 22 آبان 1391 - 17:05
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shangry آفلاين

ارسال‌ها : 187

عضويت:15 /6 /1391

محل زندگي: دنيا

سن: 19

تشکرها : 12

تشکر شده : 5

پاسخ 9 : اوبونتو
چقد غمگين :
خدا نكنه تا آدم نشديم ، دنيا بهمون رو بياره
سه شنبه 23 آبان 1391 - 01:03
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
payam آفلاين

ارسال‌ها : 76

عضويت:18 /4 /1391

محل زندگي: تهران

سن: 39

تشکر شده : 22

پاسخ 10 : اوبونتو
چیه؟ راست میگیم دیگه . پسرا بودن الان خودشونو کشته بودن . اما شما دخترا انگار نه انگار . معرفت هم خوب چیزیه ها . حتی اگه بخواد ناز هم بکنه نباید بهش بگین برو . اینقدر هم شکلک درنیارین .
سه شنبه 23 آبان 1391 - 10:12
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
zeynab1370 آفلاين

ارسال‌ها : 962

عضويت:25 /3 /1391

محل زندگي: خراسان شمالی - شهرستان گرمه

تشکرها : 20

تشکر شده : 162

پاسخ 11 : اوبونتو
از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛
وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...!
سه شنبه 23 آبان 1391 - 12:54
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shangry آفلاين

ارسال‌ها : 187

عضويت:15 /6 /1391

محل زندگي: دنيا

سن: 19

تشکرها : 12

تشکر شده : 5

پاسخ 12 : اوبونتو
داداش پيام ، شما وقتي داشتي از هم انديشان ميرفتي و جاتو به اميد ميدادي، اينهمه من خودمو كشتم ،چقد اس التماس دادم كه نرو ، بقيه بچه ها هم مطمعنا اس ميدادن.
ولي آخرش چى شد خدايي؟
خدا نكنه تا آدم نشديم ، دنيا بهمون رو بياره
چهارشنبه 24 آبان 1391 - 00:32
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
payam آفلاين

ارسال‌ها : 76

عضويت:18 /4 /1391

محل زندگي: تهران

سن: 39

تشکر شده : 22

پاسخ 13 : اوبونتو
آره . منم ته دلم به رفتن نبود . ولی چاره ای نبود . سرم خیلی شلوغه . نه که فکر کنی آدم گنده ای ام . نه به خدا . چند تا کار رو باید انجام می دادم . نمی رسیدم . بچه ها هم غر می زدن که چرا پیامکها کم شده . دیر میرسه . حق هم داشتن . دیدم موندنم یه جور خودخواهیه . این بود که ترجیح دادم امید بیاد . طفلک دلم .
چهارشنبه 24 آبان 1391 - 10:16
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 14 : اوبونتو
من که باور نمیکنم ...
هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
چهارشنبه 24 آبان 1391 - 13:57
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
payam آفلاين

ارسال‌ها : 76

عضويت:18 /4 /1391

محل زندگي: تهران

سن: 39

تشکر شده : 22

پاسخ 15 :
هيچ خوشم نمياد يکي بهم دورغگو
چهارشنبه 24 آبان 1391 - 15:23
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
rmt3 آفلاين

ارسال‌ها : 151

عضويت:27 /4 /1391

محل زندگي: Isfahan

سن: 15

تشکر شده : 29

پاسخ 16 : اوبونتو
نقل قول از payam
آره . منم ته دلم به رفتن نبود . ولی چاره ای نبود . سرم خیلی شلوغه . نه که فکر کنی آدم گنده ای ام . نه به خدا . چند تا کار رو باید انجام می دادم . نمی رسیدم . بچه ها هم غر می زدن که چرا پیامکها کم شده . دیر میرسه . حق هم داشتن . دیدم موندنم یه جور خودخواهیه . این بود که ترجیح دادم امید بیاد . طفلک دلم .



سلاااااااااااااااااام بچه ها...خوبين؟؟
من دوباره بعد كلي وقت اومدم!
دلم واستون تنگ شده بود...خيلي زياد
.
.
پيام...حالا كه نميتوني هميشه تو باشگاه باشي
حداقل يه روز تو هفته
نه
دو هفته يه بار
اصن نه حداقل ماهي يه بار بيا هم انديشان
بابا اين دلمون پوسيد...
بعضي وقتا واقعا باشگاه خسته كننده ميشه
بيش تر اوقات حرفاي كليشه اي
راهكاراي رويايي
نميخوام پشت سر اميد حرف بزنما
ولي
بعضي وقتا توضيحاشو نخونده رد ميكنم
واقعا احساس ميكنم
الكي زيادي ميدونه!!!
.
.
بگذريم
هر چن وقت يه بار بيا باشگاه
مطمئنم همه همينو دلشون ميخواد
کوچیک شما : حدیث
چهارشنبه 24 آبان 1391 - 18:52
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
zeynab1370 آفلاين

ارسال‌ها : 962

عضويت:25 /3 /1391

محل زندگي: خراسان شمالی - شهرستان گرمه

تشکرها : 20

تشکر شده : 162

پاسخ 17 : اوبونتو
خوش اومدی
از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛
وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...!
چهارشنبه 24 آبان 1391 - 19:06
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shangry آفلاين

ارسال‌ها : 187

عضويت:15 /6 /1391

محل زندگي: دنيا

سن: 19

تشکرها : 12

تشکر شده : 5

پاسخ 18 : اوبونتو
داداش درست ميگي .
به همين كه هراز گاهى مياي هم راضييم . موفق باشى
خدا نكنه تا آدم نشديم ، دنيا بهمون رو بياره
پنجشنبه 25 آبان 1391 - 00:58
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
zeynab1370 آفلاين

ارسال‌ها : 962

عضويت:25 /3 /1391

محل زندگي: خراسان شمالی - شهرستان گرمه

تشکرها : 20

تشکر شده : 162

پاسخ 19 : اوبونتو
هیییییییییییییییییییییییییییییییی خدا
از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛
وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...!
پنجشنبه 25 آبان 1391 - 09:10
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 20 : اوبونتو
هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
شنبه 27 آبان 1391 - 14:03
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 21 : اوبونتو
نقل قول از shangry
اگه اين آزمايش تو ايران بود .حتما مسدوم داشتن



دقيقا ... اي خداااااااااااااااااااا ...
هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
جمعه 11 اسفند 1391 - 02:27
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 22 : اوبونتو
نقل قول از payam
اوبونتو رو مي شه همين جا هم ديد . يکي داره از باشگاه ميره همه بهش مي گن : به سلامت .



دقيقا
هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
جمعه 11 اسفند 1391 - 02:27
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 23 : اوبونتو
نقل قول از payam
چیه؟ راست میگیم دیگه . پسرا بودن الان خودشونو کشته بودن . اما شما دخترا انگار نه انگار . معرفت هم خوب چیزیه ها . حتی اگه بخواد ناز هم بکنه نباید بهش بگین برو . اینقدر هم شکلک درنیارین .



دلم ميخواد
هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
جمعه 11 اسفند 1391 - 02:27
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
loveofgod آفلاين

ارسال‌ها : 46

عضويت:21 /11 /1391

سن: 20

تشکر شده : 12

پاسخ 24 :
اِوااااااااااااااااا خواهر این کارا از شما بعییییدهههههههههههههه.
خدایا همان ده که آن به...
یکشنبه 13 اسفند 1391 - 00:58
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
maryam72 آفلاين

ارسال‌ها : 26

عضويت:16 /11 /1391

محل زندگي: تهران

سن: 20

تشکرها : 2

تشکر شده : 2

پاسخ 25 : اوبونتو
خوب الان باید چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟باید تفکر کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟باشه یه کم میفکرم
سخنان خداوند را جدی بگیر تا خداوند سخنان تو را جدی بگیرد!
یکشنبه 13 اسفند 1391 - 09:24
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
12»






برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


تمامی حقوق این قالب مربوط به همین انجمن میباشد|طراح قالب : ابزار فارسی -پشتیبانی : رزبلاگ

: