ناگهان
صبر نجابت را در تنگه ی آغوش شهوت افکند
و ، رذیلت در حجله ی خاموش فضیلت ره یافت
چه سخن ها که ملامت می بافت
همه تهمت ، همه
لاف
چه امیدی که پرستشکده ی تنهایی
معبر کوچ جدایی ها بود
و نمی دانستیم
کلمات چه زبونند و چه بی مقدارند
و چه آسان با ، نه
می توانگفت : آری
ای ملامت
آیا نفرت با کینه یکی است ؟
نعره در خاموشی پنهان نیست ؟
برد ، در باخت ؟ و... آه
دستها را رو کن
اضطراب در تخ جیب کسی در خواب است
که چو تو مضطرب است
باد ... باد
خانه ی باد دگر ذهن پریشانی نیست
باد ، باد
قاصد در بدریست
ای ملامت ، بس کن
باد را ، آن شب دیدی ؟ دیدی
بی گمان
حامل روح پشیمانی بود
که چنان زوزه
کشان در تن خود می پیچید
راستی باد چه پیغامی داشت ؟
از چه کس ؟
پیچش باد نمی دانی چیست
گردباد
باد را باور کن
گردباد قاصد در بدریست
باد بیهوده نمی موید از بیداد است
گردباد ، قاصد در بدریست
باد نمی موید از بیداد است
گردباد
کف گهواره ی من روییده است
پس مرا باور کن
ای ملامت ، بس کن
که همه بر بادیم
مرگ خواهد آمد
پس از آن آزادیم
پس از آن آزادیم
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
128 | 5968 | soha |
![]() |
65 | 3161 | soha |
![]() |
32 | 7291 | mokarrame |
![]() |
1 | 810 | golbarg |
![]() |
0 | 542 | golbarg |
![]() |
0 | 502 | golbarg |
![]() |
0 | 491 | golbarg |
![]() |
0 | 489 | golbarg |
![]() |
0 | 450 | golbarg |
![]() |
7 | 1143 | golbarg |