سايت و انجمن ما با هدف رفع نياز وبمستران و پشتيباني از آن ايجاد شده است و همواره تلاش نموده است تا مانند الماسي در ميان وب هاي پشتيباني از وبمستران بدرخشد و اميد ميرود روزي يکي از درخشنده ترين ها در اين زمينه باشد
دوست داشتی بخند تعداد بازدید: 121
|
|||
zeynab1370
|
دوست داشتی بخند
شوهره شب دیر برمیگرده خونه از مهمونی .... زنش سرش داد میزنه میگه : اگه دو روز منو نبینی چه احساسی خواهی داشت ؟؟؟ شوهره خیلی خوشحال میگه : این خیلی عالی میشه .... دوشنبه گذشت و شوهره زنش رو ندید .... سه شنبه و چهارشنبه هم گذشت .... پنجشنبه , وَرمِ چشم شوهره کمی بهتر شد و تونست با گوشه چشمش زنش رو ببینه .... - - - - - - - - - - - - - - - - نامه شوهری به زنش :)))) عزیزم این ماه نتونسم حقوقم رو برات بفرستم به جاش برات صد تا بوس فرستادم! جواب نامه: ... عزیزم از این که برام صد بوس فرستادی ممنون. اینم شرح خرجها: معلم بچه ۵ بوس،صاحبخونه ۳۰بوس،با سوپر مارکت به تفاهم نرسیدیم یه جور دیگه حساب کردیم،علی آقا میوه فروش بوس نمیخواد میگه بچه میخوام،اکبرآقا قصاب اونو موندم چیکار کنم ؟ - - - - - - - - - - - - - - - - مرد جوان وارد طلا فروشی شد و حلقهای را انتخاب کرد. طلا فروش پرسید: «آیا میخواهید داخل حلقه نوشتهای حک شود؟» مرد جوان گفت: «بله، لطفاً حک شود : تقدیم به عزیزترینم، آلیس.» طلا فروش پرسید: «آلیس خواهر شماست؟» مرد گفت: «نه او دختری است که قرار است با هم نامزد شویم.» طلا فروش گفت: «من اگر جای شما بودم این را داخل حلقه نمینوشتم. اگر نظر شما یا او عوض شود دیگر نمیتوانید از این حلقه استفاده کنید.» مرد گفت: «پیشنهاد شما چیست؟» طلا فروش گفت: «این را تقدیم میکنم: به اولین و آخرین عشقم. با این کار شما میتوانید از این حلقه بارها استفاده کنید. من خودم هم همین کار را کردم!!» (عجب ... بوده طلا فروشه..) - - - - - - - - - - - - - - - - یه بار کلاس اول دبستان بغل دستیم بهم گفت: مسخره ... منم گفتم : اسم بابات اصغره ... عاقا این دیگه تا آخر سال گیر داده بود که تو اسم بابای منو از کجا میدونی..! - - - - - - - - - - - - - - - - امروز سر کلاس یودم دیدم بابام زنگ میزنه بهم، گفتم نکنه اتفاقی افتاده! رفتم بیرون جواب دادم دیدم نه سلامی نه علیکی میگه: من الآن جلسه م بعدا تماس میگیرم! |
||
شنبه 02 دی 1391 - 13:58 |
|
shabgardashegh370
|
پاسخ 1 : دوست داشتی بخند ايول هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
|
||
پنجشنبه 07 دی 1391 - 16:47 |
|
soha
|
پاسخ 2 : دوست داشتی بخند |
||
سه شنبه 26 دی 1391 - 06:21 |
|
تمامی حقوق این قالب مربوط به همین انجمن میباشد|طراح قالب : ابزار فارسی -پشتیبانی : رزبلاگ