زمان جاري : چهارشنبه 13 تیر 1403 - 11:42 بعد از ظهر
نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم
...در حال بارگيري لطفا صبر کنيد
صفحه اصلي / زنگ تفریح / برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]
ارسال پاسخ جديد
برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]
تعداد بازدید: 548
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..

۶ صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره .

۷صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت ۱۲ ظهر کلاس داره!

۸ صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم ۱۸ کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…

۹صبح: آغاز عملیات حساس زیر سازی بر روی صورت (جهت آرایش)

۱۰ صبح: عملیات زیرسازی و صافکاری و نقاشی همچنان با جدیت ادامه دارد

۱۱ صبح: عملیات آرایش و نقاشی و لنز کاری و فیشیل و فوشول با موفقیت به پایان می رسد و پس از اینکه دختر خودش رو به مدت نیم ساعت از زوایای مختلف در آیینه بررسی کرد و مامان جون ۱۹ تا عکس از زوایای مختلف ازش گرفت، به امید خدا به سمت دانشگاه میره .

۱۲ ظهر: کلاس شروع شده و دختره وارد کلاس میشه تا یه جای خوب برا خودش بگیره . ( جای خوب تعابیر مختلفی داره . مثلا صندلی بغل دستی پولدارترین پسر دانشگاه – صندلی فیس تو فیس با استاد: در صورتی که استاد کم سن و سال و مجرد باشد و … )

۱ ظهر: وسط کلاس موبایل دختر می زنگه و دختر با عجله از کلاس خارج میشه تا جواب منیژه جون رو بده. و منیژه جون بعد از ۱/۵ ساعت که قضیه خاستگاری دیشبش رو + قضیه شکست عشقی دوست مشترکشون رو براش تعریف کرد گوشی رو قطع می کنه. اما دیگه کلاس تموم شده .

۲ ظهر: کلاس تموم شده و دختر مجبوره از یکی از پسرای کلاس جزوه بگیره. توجه داشته باشین دختر نباید از دخترا جزوه بگیره. آخه جزوه دخترا کامل نیست!

۳ ظهر: دختر همچنان در جستجوی کیس مناسب جهت دریافت جزوه!!

۴عصر: دختر نا امید در حرکت به سمت خانه.

۵ عصر: یکدفعه ماشین همون پسر پولداره که جزوه هاشم خیلی کامله جلوی پای دختره ترمز می کنه و ازش می خواد که برسونتش.

۶ عصر: دختر به همراه شاهزاده رویاهاش در کافی شاپ گل زنبق!!! میز دوم. به صرف سیرابی گلاسه.

۷ عصر: دختر دیگه باید بره خونه و پسر تا دم خونه می رسونتش.

۸ غروب: دختر در حال پیاده شد ناونو از ماشین اون پسره: راستی ببخشید جزوه تون کامله؟ امروز انقدر از عشق سخن گفتی مجالی برای تبادل جزوه نموند. و جزوه رو از پسر می گیره.

۹ شب: دختر در حال چیدن میز شام در خانه سه تا ظرف چینی گل سرخی جهیزیه مامانش رو میشکونه (از عواقب عاشقی)

۱۰شب: دختر در حال تفکر به اینکه ماه عسل با اون پسره کجا برن؟!

۲ شب: دختر داره خواب میبینه رفته ماه عسل.

۵ صبح: دختره بیدار میشه و میبینه اون پسره پیام داده که: برای نامزدم کلی از تو تعریف کردم. خیلی دوست داره امروز با من بیاد دانشگاه ببینتت…! و امروز دختر باید کمی زودتر به دانشگاه برود. شاید جای مناسب تری در کلاس نصیبش شد!

حالا می رسیم به زندگی روزمره پسرا:

۸ صبح: تو رخت خواب…

۹ صبح: یکم وول میخوره یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده

۱۰ صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه (الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!)

۱۱ صبح: از جا میپره سمت دستشویی

۱۲ صبح یا ظهر: موبایلشو میبینه ۹۹ تا میس کال ۱۹۹ تا اس ام اس سرش گیج میره سونیا، سارا،بهناز، نازی، ژیلا، الناز، بیتا و… اقدس و شوکت هم آخر یاشن اوه باز زنگ میخوره؟ سایلنت بهترین راه حله! میشه یه ساعت دیگه هم خوابید!

۱ ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم بابک جان بیدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف می کنیا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهای شمشیریت بره…ر باببکککک (پتو رو میکشه)…ا…مامان!! بزار بخوابم! پاشو دیگه! پرتش میکنه

۲ ظهر: ماماااااان …..ناهار

۳ ظهر: مامااااان جورابام کو؟

۴عصر: مامااااااااااان ….سوییچ؟؟

۵ عصر: اولین اتو… (مسافرکشی صلواتی پسرا بیشتر برا ثوابش این عمل انسان دوستانه رو انجام میدن)

۶ عصر: به دستور مامان میره دنبال آبجی کوچیکه کلاس زبان البته این کار هم فقط از روی علاقه به خواهر انجام میده نه برای دید زنی چشم ها مثل چراغ پلیس میگرده که کسی از قلم نیوفته البته این کار هم برای نظارت وحس انسان دوستی انجام میده و فقط کافیه یک پسر ۱۰ ساله بیاد بیرون از کلاس خواهر پشت کنکوریشو خفه میکنه که…

آره کلاس مختلطه تو هم این همه کلاس حتما باید بیای اینجا! حالا باشه خونه حسابتو میرسم به لیدا بگو بیاد برسونیمش دیر وقته زشته… (داداش آخه اون که خونه اش ۲ ساعت با ما فاصله است… (امان از این خواهر ها که درد برادراشونو نمی فهمن نمی دونن برادر جون بیچاره کمک و امداد…)

۷ عصر: لیدا خانم شما تشنه تون نیست آبجی؟ تو چی؟ با یه آب زرشک چطورین؟

(زود خودش میخوره دوتا هم میاره میده به خواهرش و لیدا جون سریع راه میوفته یه ترمز شدید که لیدا جان نیازمند به دستمال کاغذی بابک آقا هم که نقشه اش گرفت دستمال حاوی شماره موبایل رو تقدیم میکنه ….) با یه عالمه شرمندگی لیدا که خشکش زده ترجیح میده با مانتوش پاک کنه…

۸ غروب: دم خونه لیدا و لحظه فراق… چه زود دیر می شود…

۹ شب: آقا این خانم برسونین به این آدرس (با آژانس خواهرو پیچوند…)

۱۰شب: یه مهمونی کوچیک طرفای کامرانیه حیلی خلوت فقط از دور شبیه تظاهرات میمونه…

۲ شب: مادر کجا بودی؟ دلم هزار راه رفت… چقدر برای پایان نامه ات زحمت میکشی دیگه جون نمونده برات بیا یه لقمه غذا بخور جون بگیری؟

نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو میشه (مادر: الهی مادرت بمیره باز بی غذا خوابید خدا لعنت کنه هر چی دانشگاه بچه های مردم اسیرن برا یه درس هر شب تحقیق!)

هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
جمعه 12 آبان 1391 - 20:02
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده تشکر شده: 2 کاربر از shabgardashegh370 به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند: soha - roz -
zeynab1370 آفلاين

ارسال‌ها : 962

عضويت:25 /3 /1391

محل زندگي: خراسان شمالی - شهرستان گرمه

تشکرها : 20

تشکر شده : 162

پاسخ 1 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

مرسییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛
وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...!
شنبه 13 آبان 1391 - 16:29
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 2 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
یکشنبه 14 آبان 1391 - 20:00
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shangry آفلاين

ارسال‌ها : 187

عضويت:15 /6 /1391

محل زندگي: دنيا

سن: 19

تشکرها : 12

تشکر شده : 5

پاسخ 3 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

خعلي باحال

خدا نكنه تا آدم نشديم ، دنيا بهمون رو بياره
یکشنبه 14 آبان 1391 - 23:53
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
zeynab1370 آفلاين

ارسال‌ها : 962

عضويت:25 /3 /1391

محل زندگي: خراسان شمالی - شهرستان گرمه

تشکرها : 20

تشکر شده : 162

پاسخ 4 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛
وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...!
دوشنبه 15 آبان 1391 - 08:16
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 5 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
دوشنبه 15 آبان 1391 - 14:22
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
zeynab1370 آفلاين

ارسال‌ها : 962

عضويت:25 /3 /1391

محل زندگي: خراسان شمالی - شهرستان گرمه

تشکرها : 20

تشکر شده : 162

پاسخ 6 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛
وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...!
دوشنبه 15 آبان 1391 - 17:30
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
maryam آفلاين

ارسال‌ها : 565

عضويت:23 /4 /1391

محل زندگي: Tehran

سن: 16

تشکرها : 16

تشکر شده : 85

پاسخ 7 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

کپی بود دیگه بیچاره شاید ادعا کنی که خودت گفتی هه خیلی دودوزه بازید

نه عاشق بودم و نه آلوده به افکار پلید ...

من به دنبال نگاهی بودم

که مـــــرا , از پس دیوانگی ام می فهمید ...

و خـــــدا می داند ...

سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود . . . !
دوشنبه 15 آبان 1391 - 20:00
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shangry آفلاين

ارسال‌ها : 187

عضويت:15 /6 /1391

محل زندگي: دنيا

سن: 19

تشکرها : 12

تشکر شده : 5

پاسخ 8 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

ريلكس ريلكس ريلكس تر

خدا نكنه تا آدم نشديم ، دنيا بهمون رو بياره
سه شنبه 16 آبان 1391 - 00:07
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shangry آفلاين

ارسال‌ها : 187

عضويت:15 /6 /1391

محل زندگي: دنيا

سن: 19

تشکرها : 12

تشکر شده : 5

پاسخ 9 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

ريلكس ريلكس ريلكس تر

خدا نكنه تا آدم نشديم ، دنيا بهمون رو بياره
سه شنبه 16 آبان 1391 - 00:07
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
zeynab1370 آفلاين

ارسال‌ها : 962

عضويت:25 /3 /1391

محل زندگي: خراسان شمالی - شهرستان گرمه

تشکرها : 20

تشکر شده : 162

پاسخ 10 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛
وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...!
سه شنبه 16 آبان 1391 - 08:12
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 11 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
پنجشنبه 18 آبان 1391 - 19:17
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
zeynab1370 آفلاين

ارسال‌ها : 962

عضويت:25 /3 /1391

محل زندگي: خراسان شمالی - شهرستان گرمه

تشکرها : 20

تشکر شده : 162

پاسخ 12 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛
گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛
وقتی چیزی خراب می شد؛
تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...!
جمعه 26 آبان 1391 - 18:14
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 13 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
جمعه 26 آبان 1391 - 21:34
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 14 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

نقل قول از maryam

کپی بود دیگه بیچاره شاید ادعا کنی که خودت گفتی هه خیلی دودوزه بازید

هي ... هي ...

مراقب حرف زدنت باش ....

من مطالبي رو كه كپي و پست ميكنم خيلي رك ميگم ...

ولي هر چيزي باشه از بقيه سايتا ميارم ... نه مطالب زينبو كپي و پست كنم

هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
جمعه 26 آبان 1391 - 21:36
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
maryam آفلاين

ارسال‌ها : 565

عضويت:23 /4 /1391

محل زندگي: Tehran

سن: 16

تشکرها : 16

تشکر شده : 85

پاسخ 15 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

چرت و پرت نکن من همهی مطالب رو نمیخونم من از همهی شماها بیشتر مطلب میذاشتم و نیازی نبود که مطلب زینب رو کپی کنم اتیش بیار معرکه این یه اشتباه بود که ممکنه پپیش بیاد تو هم کپی میکنی حرف مفت به من نزن که کپی میکنم خودت هم اینکارو میکنی

نه عاشق بودم و نه آلوده به افکار پلید ...

من به دنبال نگاهی بودم

که مـــــرا , از پس دیوانگی ام می فهمید ...

و خـــــدا می داند ...

سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود . . . !
پنجشنبه 02 آذر 1391 - 17:33
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
roz آفلاين

ارسال‌ها : 185

عضويت:2 /11 /1391

سن: 21

تشکرها : 134

تشکر شده : 5

پاسخ 17 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

نقل قول از maryam

چرت و پرت نکن من همهی مطالب رو نمیخونم من از همهی شماها بیشتر مطلب میذاشتم و نیازی نبود که مطلب زینب رو کپی کنم اتیش بیار معرکه این یه اشتباه بود که ممکنه پپیش بیاد تو هم کپی میکنی حرف مفت به من نزن که کپی میکنم خودت هم اینکارو میکنی

مخالفم

ستاره درخشان.عضو رسمی باشگاه
سه شنبه 03 بهمن 1391 - 02:13
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
shabgardashegh370 آفلاين

ارسال‌ها : 2578

عضويت:13 /6 /1391

محل زندگي: پشت کامپیوترم

تشکرها : 6

تشکر شده : 136

پاسخ 18 : برنامه روزانه ی دختر ها و پسر ها [قول می دم بخندی]

هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
شنبه 19 اسفند 1391 - 17:54
وب کاربر ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.

تمامی حقوق این قالب مربوط به همین انجمن میباشد|طراح قالب : ابزار فارسی -پشتیبانی : رزبلاگ

: