سايت و انجمن ما با هدف رفع نياز وبمستران و پشتيباني از آن ايجاد شده است و همواره تلاش نموده است تا مانند الماسي در ميان وب هاي پشتيباني از وبمستران بدرخشد و اميد ميرود روزي يکي از درخشنده ترين ها در اين زمينه باشد
زن بودن در جامعه ؟ فرهنگ تعداد بازدید: 246
|
|||
zeynab1370
![]() ![]() |
زن بودن در جامعه ؟ فرهنگ
مسافر کناري مدام خودش را رويم مي اندازد ، دستش را در جيبش مي کند و در مي آورد ، من به شيشه چسبيده ام اما هر قدر جمع تر مي شوم او گشادتر مي شود .. موقع پياده شدن تمام عضلات بدنم از بس منقبض مانده اند درد مي کنند …. *(تقصير خودم بود بايد جلو مي نشستم ..!!!) مسافر صندلي پشت زانوهايش را در ستون فقراتم فرو مي کند ، يادم هست موقع سوار شدن قد چنداني هم نداشت ، بايد با يک چيزي محکم بکوبم توي سرش ، چيزي دم دستم نيست احتمالا فکر کرده خوشم آمده که حالا دستش را از کنار صندلي به سمت من مي آورد…. *(تقصير خودم بود بايد با اتوبوس مي آمدم ..!!! ) اتوبوس پر است ايستاده ام و دستم روي ميله هاست ، اتوبوس زياد هم شلوغ نيست و چشمان او هم نابينا به نظر نمي رسد ولي دستش را درست در 10 سانت از 100 سانت ميله اي که من دستم را گذاشته ام مي گذارد .. با خودم مي گويم ” چه تصادفي ” و دستم را جابه جا مي کنم … اما تصادف مدام در طول ميله اتفاق مي افتد ….. *(تقصير خودم است بايد اين دو قدم راه را پياده مي آمدم …!! ) پياده رو آنقدر ها هم باريک نيست اما دوست دارد از منتها عليه سمت من عبور کند ، به اندازه 8 نفر کنارش جا هست ولي با هم برخورد خواهيم کرد … کسي که بايد جايش عوض کند ، بايستد ، جا خالي بدهد ، راه بدهد و … من هستم … *(تقصير خودم است بايد با آژانس مي آمدم …!!! ) راننده آژانس مدام از آينه نگام مي کند و لبخند مي زند … سرم را بايد تا انتهاي مسير به زاويه 180 درجه به سمت شيشه بگيرم .. مدام حرف ميزند و از توي آينه منتظر جواب است ..خودم را به نشنيدن مي زنم … موقع پياده شدن بس که گردنم را چرخانده ام ديگر صاف نمي شود … چشمانش به نظر سالم مي آيد اما بقيه پول را که مي خواهد بدهد به جاي اينکه در دستم بگذارد از آرنجم شروع مي کند … البته من بايد حواسم مي بود و دستم را با دستش تنظيم مي کردم …. *(تقصير خودم است بايد با ماشين شخصي مي آمدم …!!! ) راننده پشتي تا مي بيند خانم هستم دستش را روي بوق مي گذارد… راه مي دهم … نزديک شيشه ماشين مي ايستد نيشش باز است و دندانهاي زردش از لبان سياهش بيرون زده است … “خانم ماشين لباسشوئي نيست ها “…. مسافرهاي توي ماشين همه نيششان باز مي شود … تا برسم هزار بار هزار تا حرف جديد مي شنوم …و مدام بايد مواظب ماشين هايي که فرمانهايشان را به سمت من مي چرخانند باشم …موقع رسيدن خسته هستم .. اعصابم به کلي به هم ريخته است |
||
یکشنبه 07 آبان 1391 - 15:15 |
|
shangry
![]() ![]() |
پاسخ 1 : زن بودن در جامعه ؟ فرهنگ خاك بر سره عقده اي ها . خدا نكنه تا آدم نشديم ، دنيا بهمون رو بياره
|
||
دوشنبه 08 آبان 1391 - 00:18 |
|
zeynab1370
![]() ![]() |
پاسخ 2 : زن بودن در جامعه ؟ فرهنگ از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛ گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛ وقتی چیزی خراب می شد؛ تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...! |
||
دوشنبه 08 آبان 1391 - 12:36 |
|
shabgardashegh370
![]() ![]() |
پاسخ 3 : زن بودن در جامعه ؟ فرهنگ قبلا توي انجمن گذاشته بودنش هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
|
||
دوشنبه 08 آبان 1391 - 13:33 |
|
soha
![]() ![]() |
پاسخ 4 : زن بودن در جامعه ؟ فرهنگ قشنگه |
||
یکشنبه 01 بهمن 1391 - 13:34 |
|
zeynab1370
![]() ![]() |
پاسخ 5 : زن بودن در جامعه ؟ فرهنگ شبگرد جون ببخشید من ندیده بودمش از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند :
شما چطور 60 سال با هم زندگی کردید؛ گفتند : ما متعلق به نسلی هستیم که؛ وقتی چیزی خراب می شد؛ تعمیرش می کردیم نه تعویضش ...! |
||
دوشنبه 02 بهمن 1391 - 13:52 |
|
roz
![]() ![]() |
پاسخ 6 : زن بودن در جامعه ؟ فرهنگ
ستاره درخشان.عضو رسمی باشگاه
|
||
دوشنبه 02 بهمن 1391 - 17:59 |
|
shabgardashegh370
![]() ![]() |
پاسخ 7 : زن بودن در جامعه ؟ فرهنگ هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
|
||
شنبه 19 اسفند 1391 - 17:49 |
|
shabgardashegh370
![]() ![]() |
پاسخ 8 : زن بودن در جامعه ؟ فرهنگ هی فلانی ... به حرمت اون چیزی ک با خودت بری حق برگشتن نداری بی لیاقت ...
|
||
دوشنبه 21 اسفند 1391 - 20:40 |
|
تمامی حقوق این قالب مربوط به همین انجمن میباشد|طراح قالب : ابزار فارسی -پشتیبانی : رزبلاگ