loading...
باشگاه هم اندیشان شبکه چهار
آخرین ارسال های انجمن

تمنا

golbarg بازدید : 367 شنبه 18 شهریور 1391 نظرات (0)

خانمی که قصد ورود به فروشگاهی را داشت،کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه.چند دقیقه بعد در حالیکه یک جفت کفش در دستانش بود بیرون امد....

آهای، اقا پسر؟!

پسرک برگشت و به سمت خانم رفت.چشمانش برق میزد.وقتی ان خانم کفشها را به او داد پسرک با چشمهای خوشحالش پرسید:

_خانم..شما خدا هستید؟!

_نه پسرم..من تنها یکی از بنده های خدا هستم..!

_آهان..میدانستم که با خدا نسبتی دارید..!

golbarg بازدید : 365 شنبه 18 شهریور 1391 نظرات (9)

یه پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد.اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت.هر روز به فروشگاه میرفت و یه سی دی میخرید فقط به خاطر اینکه باهاش صحبت کنه..

بعد از یک ماه پسرک مرد..وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت، مادر پسرک گفت اون مرده و اون رو به اتاق پسرک برد..دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده..

دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد..میدونین چرا گریه میکرد؟!چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میذاشت و به اون میداد..!

تعداد صفحات : 2

درباره ما
باشگاه هم اندیشان شبکه چهار
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    کدوم بهتره
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1127
  • کل نظرات : 239
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 672
  • آی پی امروز : 238
  • آی پی دیروز : 310
  • بازدید امروز : 474
  • باردید دیروز : 648
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 3,640
  • بازدید ماه : 3,640
  • بازدید سال : 85,746
  • بازدید کلی : 888,585
  • کدهای اختصاصی
    امار